جان باختن ناجوانمردانه و کوتاهی مسئولین بی کفایت

0
3500

عصر چهارشنبه مورخه ۱۵ شهریور به اتفاق ۲ تن از همنورد های شیرازی خود اقای حسین افخمی و محمد کیانی و به نیت صعود گرده آلمان ها، وارد کلاردشت شدیم و مهمان خانواده گرم اقای دارابی مسئول هیئت کلاردشت شدیم.

در همان دقایق اولیه ورود طی تماس تلفنی که با اقای دارابی شد از حادثه گرده آلمانها مطلع شدیم. طی تماس های مکرر اقای دارابی به فرماندار و قرارگاه فدراسیون رودبارک و… مایوس از کمک آنها بابت ماشین و قاطر و … شدیم. حتی به ۲ تا از دوست های کوهنورد کلاردشتی خود زنگ زدم و درخواست کمک کردم،ولی به دلایلی نشد.

در نهایت تنها کمکی که به ما شد یک حلقه طناب استاتیک ۵۰ متری و یک هارنس امدادی از سوی هلال احمر بود.طی تماس هایی با اقای محمد شماعی همراه فرد مصدوم، از شرح حادثه و محل وقوع و شرایط اولیه مصدوم با خبر شدم و اقدامات لازم را گوشزد نمودم.
از آنجائیکه در چنین شرایط جای تعلل نیست و تجهیزات فنی لازم مثل هارنس، طناب، فرند و… را همراه خود داشتیم، خودمان دست به کار شدیم و تیم امداد را به سرپرستی اقای دارابی تشکیل دادیم و خودمان ۴ نفر(اقای دارابی،بنده و دوستان شیرازی) راهی تنگه گلو شدیم و با کمک گرفتن از قاطر ها راهی مرجیکش شدیم.

بدون درنگ و وقفه اقدام به صعود قله علم کوه نمودیم. از آنجائیکه همراه خود کیسه خواب اضافه، پوشاک گرم، اجاق گاز و ظروف و خوراک گرم داشتیم و مضاف بر آن ابزار های فنی خودمان و ۲ حلقه طناب شرایط صعود را، آنهم در شب دشوار کرده بود. کوله ها بس سنگین و وزن آن ها هر کدام به ۲۰ کیلوگرم میرسید.
با همه این اوصاف از قله علم کوه گذر کردیم و به بالای سنگ سماور رسیدیم. کارگاه اول رو برپا کردیم، من و محمد فرود رفتیم. اقای افخمی از بالای کارگاه طناب را از کار گاه جدا کرد تا ما طناب را همراه خود ببریم. کارگاه دوم و فرود دوم.کنار سنگ سماور و دقیقا بالای تک رکابی بودیم. کارگاه سوم رو برپا کردم و بالای سر مصدوم رسیدم، محمد هم بلا فاصله فرود آمد. از آنجا که امدادگر هلال هستم، ABC مصدوم را چک کردم، درجه هوشیاری خوبی داشت و به علائم پاسخ میداد. خونریزی خارجی نداشت اول از ناحیه زانو ها و قفسه سینه دچار شکستگی بود و ضرب خوردگی ناحیه لگن داشت. مصدوم را که هیپوترمی شده بود، بوسیله ۲ عدد کیسه خواب پوشاندیم و سوپ گرمی که محمد درست کرده بود به او خوراندیم. کار تثبیت انجام شد.
بعد از گرم کردن مصدوم، با هزار دردی که او کشید،هارنس امدادی تن او کردیم.
بلا فاصله تک رکابی رو صعود کردم و کارگاه بالاکشی ۱ به ۷ بر پا کردم.
اقدام به بالاکشی کردیم ولی به علت خونریزی داخلی که از ناحیه ریه داشت، تاب نیاورد.
با پزشکی تماس گرفتم و شرایط مصدوم را شرح دادم. صلاح دانست که مصدوم را حرکت ندهیم و منتظر تیم پشتیبان باشیم. شرح داد که چون مصدوم حالت عمودی به خود میگیره، نباید توی این پوزشین زیاد بماند.
کیت امداد همراه داشتم. بابت تزریق آمپول دگزامتازون هم سوال کردم، گفت فعلا تزریق نکنید. هر موقع اقدام به جابجایی کردید، تزریق رو انجام بدهید. به ناچار تنها کمک ما روحیه دادن و چک کردن مرتب ان بود.
چندین بار با جمعیت هلال کشور، استان و … تماس گرفتم و درخواست هلیکوپتر کردم،و شرایط وخیم اون رو گزارش دادم. ولی متاسفانه تنها چیزی که جواب میدادند این بود که((بزار هماهنگ کنیم، بهت خبر میدیم))
نهایتا ساعت ۱۱ صبح، سرو صدای تیم پشتیبان آمد.
اقای مجید ربیع پور به همراه اقای قره باغی بود. مجید بالای تک رکابی کارگاه رو بر پا کرد و من هم بلافاصله ۲ دوز دگزامتازون رو تزریق کردم.
بالاکشی تک رکابی انجام شد. نفرات بعدی و بسکت پلاستیکی دست ساز هم رسید. مصدوم را بوسیله بسکت فیکس کردیم و تا انتهای گرده بالا کشیدیم. تعداد بالا کشی ها ۴ بود که نهایتا ساعت ۱۵٫۱۰ دقیقه از گرده بیرون آمدیم.
نفرات دیگری هم اضافه شده بودند.اقای جباری هم از راه رسید.
با همه تلاشی که دوستان انجام دادند، متاسفانه هلیکوپتر برای بردن مصدوم نیامد. حتی تا بالای پناهگاه خرسان شمالی امد، خودنمایی کرد و رفت. بی سیم زدند که مصدوم را بیاورید قسمت پد مرجیکش.
این کار طاقت فرسا را دوستان انجام دادند. ولی باز هم هلیکوپتر روی مرجیکش هم نیامد.
با وجود هوای کاملا صاف، بدون ابر، باد ۵ کیلومتر بر ساعت…
بهانه آورد و نیامد. امید همه ناامید شد. مصدوم به حصارچال و از انجا به تنگه گلو منتقل شد. با یک دستگاه آمبولانس مصدوم را به کلاردشت منتقل کردند. ولی مصدوم که ۳۶ ساعت با مرگ جنگید، تسلیم کوتاهی مسئولآن شد و نا جوانمردانه جان باخت.

تقدیر و تشکر از همه عزیزان و کوهنوردان با غیرت شیراز و کلاردشت و تسلیت به خانواده مرحوم علی گل آرا
گزارش از رمضانی

انجمن پزشکی کوهستان ایران

افزودن دیدگاه

لطفا دیدگاه خود را بنویسید
لطفا نام خود را وارد کنید

5 × 1 =